سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - زهره کردلو: امسال برای دومین بار از طرف ایبنا برای گرامیداشت شهید آوینی راهی حرم امام و بهشت زهرا شدیم. بر خلاف سال گذشته که مراسم ابتدا از سر مزار شهید آوینی شروع شد. هنرمندان حوزه هنری امسال را با تجدید میثاق با امام راحل شروع کردند. بگذریم که بی برنامگیهایی داشتند اما دوستداران سید مرتضی کم کم رسیدند و برنامه تجدید میثاق آغاز شد. بعد از زیارت قبر امام خمینی همه به سمت مزار شهید آوینی حرکت کردند. به یاد دارم سال گذشته وقتی برای اولین بار برای این مراسم رفته بودم برایم سوال بود که چرا فقط برای سید مرتضی این مراسم را میگیرند اما حسی که آنجا داشتم گویی او زنده بود با نگاهش با مستند روایت فتح و صدای جذابش هنوز برای همه تازگی داشت. امسال هم به روال سال گذشته به همه کسانی که آنجا بودند گل داده شد تا بعد از نواختن موسیقی بر سر مزارشهید آوینی و دیگر مزارها بگذارند.
هرکس گوشه ای نشسته بود و گریه میکرد. چرا؟ چرا بعد از سی و یک سال هنوز بر سر مزار گریه می کردند؟ این سوالی بود که مدام از خودم میپرسیدم.
کم کم همه میروند. مزار شهدا حس و حال عجیبی دارد بویژه در این فصل؛ بهار، و فروردین؛ روزهایی که قطعات مزار شهدا رنگ و بوی متفاوتتری از همیشه میگیرد. امروز مزار شهدا شلوغ بود از پارسال شلوغتر. باید هم همه جمع شوند، چرا که ایام سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم و خالق «روایت فتح» است. این روزهای بهار اما برای آنهایی که در آن سفر آخر همراه سیدمرتضی بودند، حال و هوای دیگری دارد. نزدیک بیستم فروردین که میشود، همه آن لحظههای پایانی حیات مادی سید را به خاطر میآورند و حسابی دلشان تنگ میشود.
این روزهای هر کس تلاش میکند سخن یا خاطرهای از سید مرتضی بگوید. با کمی جستوجو وقتی سخنان سید را درباره فلسطین میخوانم واقعاً تعجب میکنم. با اتفاقاتی که این روزها در غزه میافتد چیزی که فکر من را درگیر کرده عباراتی است که او راجعبه فلسطین دارد، آوینی در این عبارات انگار گزارشی برای روز قدس آماده کرده است که هنوز «نو» است.
درجایی از او خواندم که گفته بود: قدس مظهر جراحتیاست که بر قلب امت اسلام وارد شده است و این جراحت را جز به خون نمیتوان شست. او میگفت: «عزت و حیات ما در استقامت است و اکنون کیست که این حقیقت را نداند» گویی از امروز و مقاومت مردم غزه سخن میگوید و حقیقتی که برای همه جهان روشن است.
کاش همه کسانی که امروز برای بزرگداشت آقا مرتضی بر سر مزار او آمدند بدانند هدف و آرزویش چه بود همین که مکرر از فلسطین سخن میگفت نشان میدهد چقدر دغدغه این قلب عالم اسلام را داشت.
بعد از مراسم که همه رفتند، ما ماندیم و مزار سید. نوشته روی مزار سکانس پایانی مستند «آقا مرتضی» که صحنههای تشییع او بود را مدام جلوی چشمم میآورد. آقا مرتضی اعتقاد داشت مرگ پایان زندگی نیست، مرگ آغاز حیاتی دیگر است، حیاتی که با فنا و مرگ درآمیخته نیست، حیاتی بیمرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا میگیرد عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در میان این دو عدم فرصت زیستن دارد زندگی دنیا با مرگ درآمیخته است. حقیقت این عالم فناست و انسان را نه برای فنا بلکه برای بقا آفریدند. دعوت مرگ را به گوش بگیرید پیش از آنکه مرگ شما را فراگیرد.
جواب سوالم را گرفتم سیدمرتضی برای حرفهایش، هدفش، قلمش و نگاهش به زندگی هنوز زنده است و همه دوستان و اطرافیانش این را حس میکنند.
نظر شما